روزها رفت و نیاورد...
سه شنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۲۹ ب.ظ
روزها رفتو نیاوردکسی از تو خبری نه پرستو نه کبوتر و نه پیغام بری
به امیدی که رساند به من از توخبری چشم و دل دوخته ام بر لب هر رهگذری
چه بگویم که پس ازتوچه فراوان خوردم خون دل ها نخوردیو از آن بیخبری
سر به زیرم نه ازآن روی که افتاده شدم به ازآن روی که از رد تو جویم اثری
مانده ام چشم به راه تودرآغوش خزان تا مگرباد رساند به من از تو خبری
در هراسم پس از این فاصله وصلی نبرم نبرم عاقبت از صبرو سکوتم ثمری
با دلم عهد نبستم که زیادت ببرم توچنان باش که این نکته ز یادت نبری
۹۴/۰۳/۲۶